یادگاری ها

یادگاری هایی از رضا

یادگاری ها

یادگاری هایی از رضا

تنها
ما پرنده های تنها
زیر شیرونی خونه
هر دو تا خسته ز غربت
هر دو آواره ز لونه
ما دو تا مثل مسافر کویر
تشنه ی جرعه ی از محبت ایم
ولی بیگانه زهم
دراین سرا لبها رو بسته پراز شکایت ایم
اگه دفن سرنوشت
رقم بخت برامون می نوشت
یا اگه غارت ما بهمون فرصت بودن میداد
دیگه دنیا برامون تنگ نمیشد
دیوارای لونه امون سنگ نمیشد
حالا هم دیر نشده
می تونیم پرامونو باز بکنیم
راه یک لونه ارو پیدا بکنیم
لونه ی که برامون بیاره خنده و شادی رو لب ها بذاره
اونجای که غم فردا نباشه
واسه ی این دل تنها نباشه

ای شب

ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده

ای بروی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش

همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستی ام زآلودگیها کرده پاک

ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من

ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من

پیش از اینت گر که در خود داشتم
هر کسی را تو نمی انگاشتم

درد تاریکیست درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن

سر نهادن بر سیه دل سینه ها
سینه آلودن بچرک کینه ها

زر نهادن در کف طرارها
گم شدن در پهنه بازارها

از تو تنهاییم خا موشی گرفت
پیکرم بوی هم آغوشی گرفت