یادگاری ها

یادگاری هایی از رضا

یادگاری ها

یادگاری هایی از رضا

قاصدک

سلام قاصدک چرا تنها نشستی ؟ چرا چشم هات و بستی ؟

یادمه یه زمونی میگفتی تو دنیا

دل بودو دل دادگیش با تموم سادگیش

اما الان از اون نگاهت میفهمم ؛ که یه چیز دیگه میخوای بگی

قاصدک ؛ کاش نگویی که خبر یادت نیست

قاصدک از اون روز های خوب بگو از ماه تو قصه ها بگو

از دل عاشق ها بگو ؛ بگو که تنها نیستم ؛ بگو

باشه قاصدک هیچی نگو