یادگاری ها

یادگاری هایی از رضا

یادگاری ها

یادگاری هایی از رضا

یک نخ سیگار!



 

 

 نوشتن این مطلب با کام اول سیگار شروع میشه


کام اول منو یاد زمانی که از همه چی شکایت میکردم میندازه و همه به من میگفتن تو ضعیفی


کام دوم به یاد دوران خوشی که به کسی داغون تر از خودم علاقه مند شدم و دنیا قابل تحمل شده بود


کام سوم یاد روزهایی که مثل یک برگ توی باد تلاش میکردم ولی هیچ برگی حریف باد نمیشه و باید تسلیم بشه تا باد ببرش هرجا دلش خواست


.

.

.

کام آخر به یاد زمانی که بی انگیزه بودم برای زندگی و مرگ و نفرت بودن تنها انتخابهای من... برای ادامه زندگی نفرت از این دنیا انگیزه میداد ، ولی نفرت از درون شروع به خوردن کرد ، تمام چیزهای خوب رو نابود کرد و بی احساس بودن رو هدیه کرد .

یار نازنین

خیلی خپ و چوپ خیلی بی خبر

یار نازنین آمد از سفر

چای و چلمی بیارید

دف و درمی بیارید

به او غزلی میسازم

یالا قلمی بیارید

در همه جهان از تو بهتری پیدا نمیشه

دلبر وطن یار خانه گیر

مه که میبینم غیر ما کسی از ما نمیشه

دلبر وطن یار خانه گیر

نازنین من ای ستاره سرزمین من

آشنای من  

خوب شد آمدی

غیر تو کسی گل نمیکند

در سرود من در صدای من 

 خوب شد آمدی

این طرف شب آن طرف شب هر طرف شب

یاد تو به دل نام تو به لب

ای پریده رنگ ای شکسته دل ای همیشه یاد

ای گل غزل ای دل ادب