یادگاری ها

یادگاری هایی از رضا

یادگاری ها

یادگاری هایی از رضا

ای شب

ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده

ای بروی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش

همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستی ام زآلودگیها کرده پاک

ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من

ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من

پیش از اینت گر که در خود داشتم
هر کسی را تو نمی انگاشتم

درد تاریکیست درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن

سر نهادن بر سیه دل سینه ها
سینه آلودن بچرک کینه ها

زر نهادن در کف طرارها
گم شدن در پهنه بازارها

از تو تنهاییم خا موشی گرفت
پیکرم بوی هم آغوشی گرفت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد