یادگاری ها

یادگاری هایی از رضا

یادگاری ها

یادگاری هایی از رضا

تنها

تنها می رفت و باز من ُ جا می گذاشت
بازم من ُ تنهای تنها می گذاشت

بی خیال گوش ماهی یای ساحل
رد خودش رُ روی شن ها می گذاشت

قلعه های ماسه ای ساخته بودیم
روی اونا یکی یکی پا می گذاشت

از میون ابرا دوباره خورشید
یواش یواش پاش ُ تو دریا می گذاشت

تنگ غروب بود یه پرنده گاهی
جیغ می کشید و سر به غوغا می گذاشت

سایه ها کم رنگ می شدن یه شاعر
سایه ش ُ روی ماسه ها جا می گذاشت

شاید یه نقطه چین تموم شب

منتظر طلوع فردا می گذاشت

رد پاهای ماسه ای رُ آب برد
دریا بازم توی خودش پا می گذاشت

نظرات 2 + ارسال نظر
فراز شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 02:52 ب.ظ

تو رو خدا اگه خواننده ی این آهنگو داری برام بفرستش

فراز شنبه 26 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:21 ب.ظ http://farzadseif.blogfa.com

تو رو خدا اگه اسم خوانندشو میدونی بهم بگو خیلی وقته دنبالشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد